معنی وسایلی از آشپزخانه

حل جدول

وسایلی از آشپزخانه

آبکش، آبمیوه‌گیری، آرامپز، آسیاب برقی، اجاق گاز، الک، برشتار، برشته‌کن، پلوپز


آشپزخانه باز

معادل فارسی آشپزخانه اپن


هود آشپزخانه

هواکش


معادل فارسی آشپزخانه اپن

آشپزخانه باز


رییس آشپزخانه

خوان سالار


رئیس آشپزخانه

خوان سالار

خوانسالار


از وسایل آشپزخانه

آبمیوه گیری، هاون، ماهیتابه

ماهی تابه

لغت نامه دهخدا

آشپزخانه

آشپزخانه. [پ َ ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) مطبخ. تنورخانه. آش خانه. باورچی خانه.

فرهنگ فارسی هوشیار

آشپزخانه

(اسم) آنجا که طعام پزند مطبخ آشخانه. یا لوازم آشپزخانه. آنچه که در مطبخ بکار رود از ظروف و غیره.

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ معین

آشپزخانه

(~. نِ) (اِمر.) آنجا که غذا پزند، مطبخ.

فرهنگ عمید

آشپزخانه

اتاقی که در آن اجاق یا فر برای پختن غذا درست کرده باشند، جای غذا پختن، مطبخ، آش‌خانه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

آشپزخانه

آشخانه، تنورخانه، طباخ‌خانه، مطبخ، مطعم

معادل ابجد

وسایلی از آشپزخانه

1091

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری